سلام بهترینم تو این پست میخوام سفر تو شمال 4 رو برات بنویسم تابستان بود و دلها هوای تو شمال دیگری کرده بود از ماهها پیش از خانواده های مختلف دعوت شده بود هیچ چیزی قابل پیش بینی نبود خانواده عمو خانی و ما پای ثابت سفرهای تو شمال بودیم و به رغم خاطرات پارسال منتظر خاله لیلا اینا بودیم و دوست داشتیم با خاله منیره اینا هم هم سفر باشیم تماس های تلفنی هر روز برای خودش سریال دنباله داری شده بود القصه سرنوشت مسافرت تابستانی خاله لیلا اینا مشخص شد و اونها با خانواده عمو جلیل راهی مشهد شدن و ما ماندیم وخاله منیره اینا که با مشکل مدرسه امیرحسین روبه رو شدیم خلاصه روزها گذشت و گذشت و قسمت سفر همراه شدن دو خواهر و دو برادر خاندان فریور شد بله...