امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

امیرعلی

تولد ۶ سالگی

1397/8/12 17:54
400 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام

چه حالی داره سوپرایز کردنخنده محبت

۱۳ شهریور بعد از پایان کلاس کانون با نقشه ای که از قبل طراحی شده بود بابایی اومد دنبالمون.

سوار ماشین شدیم و گل پسری مدام پیگیر این بود که برسیم خونه و بازی کنیم

بابا به بهونه خروج از طرح ترافیک یه جا پارک کرد و رفت دنبال کیک

مامان هم تن تن لباسای گل پسر رو عوض کرد و موهاشو شونه کرد

مدام میپرسیدی مامان چرا لباس عوض میکنیم

مامان چرا اینجا وایسادیم 

مامان بابا کجا رفت🤔🤔🤔

اون چی بود تو دست بابا😄😄😄

خلاصه که تا برسیم پارک ارم مامان چه ها که نکشید از دست کنجکاویت

بالاخره بعد از کلی ترافیک رسیدیم بابایی به بهونه دست شستن و... تو رو برد یه کناری 

و مامان دست بکار شد بین دوتا درخت طناب زدم تن تن بادکنک ها رو فوت کردم و از طناب آویزون کردم 

نوشته تولدت مبارک رو زدم

زیر انداز رو انداختم پیش دستی و چاقو و شمع و فشفشه رو چیدم

و منتظر

بگذریم که بابای بیچاره چه کشید تا شما رو اون ور سرگرم کنه

دیگه طاقت پسر تموم شده بود بدو بدو اومد 

حدث میزدم تا ببینی بگی ماجرا چیه ولی اصلا متوجه نشدی و گفتی مامان یه بازیه 

یه بازی دسته جمعی

که ناگهان بابایی آهنگ تولد  تولد تولدت مبارک معروف رو پلِی کرد و من تو چشمات نگاه کردم و گفتم مامان تولدت مبارک

وای خدای من چشمات داشت برق میزد

تموم چهرت پر بود از  شادی حسابی غافلگیر شده بودی

بابا کیک رو آورد شمع ۶ سالگی  رو با آرزویی شیرین فوت کردی و یه انگشت دلچسب پر از خامه نوش جان

کلی عکس انداختیم

هندی رقصیدی

با بادکنک ها بازی کردی

فشفشه ها رو رقصوندی

همه داشتن به جشن ساده وصمیمی ما نگاه میکردن

عینک شنایی که بابا خریده بود رو بهت دادیم و بعد گفتیم مامان میدونی کادوی اصلی  تولدت چیه

مات و مبهوت نگا کردی چیزی نمیدیدی و تعجب کرده بودی

بعد گفتیم مامان میدونی اینجا کجاست  دور و اطراف رو یه دید زدی و گفتی پارکه؟؟؟

گفتیم اینجا شهربازیه ارم هستش و کادوی تولدت بازی تو شهربازیه به هر تعداد بازی و دستگاهی که دلت بخواد

نمیدونی مامان چنان جیغ بلندی زدی که آخرش نزدیک بود گریه کنی چنان خوشحال شدی که نگو و نپرس

بنظرم بهترین تولد برات بود

بعد از جمع کردن بساط تولد به طرف شهربازی ۲ راهی شدیم 

بگذریم که تا دلت بخواد بازی کردی و اصلا خستگی جلو دارت نبود.

خلاصه که  ۶ سالگی هم با یه جشن تولد سوپرایزی  به پایان رسید

امیدوارم سالیان سال همینطور شاد و سالم و سرحال و در کنار هم جشن بگیریم و از پیش هم بودن لذت ببریم

دوست داریم تا حدی که نتونی تصورش رو بکنی

تولدت مبارک امیرعلی جان ِ مامان و بابا

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
19 آبان 97 17:11
فوووووووت .....
فووووووووت ....
فوووووووت .....
فووووووووت ...
فوووووووت ....
بیا شعما رو فوت کن !!!
تولدت مبارک !!! جشن

امیرعلی جان تولدت را البته با تأخیرآرام آنهم بدلیل دیر پست گذاشتن مامانت قه قههاز صمیم دل هزاران هزار بار تبریک میگویم . جشن
بر ما ببخش که امسال نتوانستیم در سالروز شکفتنت شریک شادیهایت باشیم . آرام
امیدوارم هرگز غبار غم بر چهره ات ننشیند ... گل
انشاألله در کنار مامان و بابای عزیزت یک عمر طولانی با سلامتی و سربلندی زندگی کنی عزیزم .محبت
 
مامان امیر علی
پاسخ
سلام
ممنون از پیام پر از مهر و شادی شما سپاس از حضور پر انرژی و همیشگی
ممنون از دعای خوبتونخجالتگل
مامانمامان
28 آبان 97 9:22
تولدت مبارک عزیزمجشنجشن
چه ایده خوبیمحبت
مامان امیر علی
پاسخ
سلام ممنونمحبت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد