این روزهــــــــــــا(ماجرای جا به جایی و اسباب کشی)
سلام سلام
این روزها سرمون حسابی شلوغه شلـــــــــــــــــــــــــــــــــوغ
راستشو بخوای از اول سال شلوغ پلوغ بودیم
تو نوروز خونه آنا و آقا رو چیدیم تو تابستون خونه آبا و آجان رو و حالا نوبت رسیده به اسباب کشی خونه ما و عمه سمیه
خلاصه چی بگم از کجا بگم از انتخاب طرح کابینت و یخچال گرفته تا لوستر و پوستر وپرده و فرش
تازه هنوزم که هنوزه تموم شدنی نیست چون که مبلمان و تزئینات هنوز به قوت خود باقین
انتخاب هر کدوم پر بود از ماجرا و گشت و گذار از قم گرفته تا تبریز
اصلا تورخرید راه اندازی کرده بودیم از خاله گرفته تا دوست عمو حسن و .....
خب خداروشکر
انشالله همیشه تا باشه از این خبر مبرا باشه
قربونت برم که تو همشون یه پا تاجر شده بودی دیگه عیار همه چی اومده بود دستت تو بازار فرش از طرح و رج و نخ سوال میکردی تو بازار یخچال از فوت و ظرفیت
تو بازار لوستر از چند شعله بودن وتو بازار پرده از جنس و متراژ و....
تو همه مراحل برا خودت بازی فروشندگی درست کرده بودی
فدات بشم که خودتو سرگرم میکردی تا ما انتخاب خوبی داشته باشیم
صد البته که یه پای انتخاب هم شما بودی
خلاصه مامان جانم کابینت ها رو زدیم
یخچال رو خریدیم
لوستر ها رو نصب کردیم
فرش ها رو پهن کردیم
پوستر رو زدیم
پرده ها رو دیزاین کردیم
و لابه لای این همه شلوغی پارک رفتیم
نمایشگاه رفتیم
تاتر رفتیم
و کلی مادر و پسری خوش گذروندیم
صد البته به یمن وجود بابایی عزیزتر از جانمون