تو شمال ۹۷_قسمت اول/نور
آخرای مرداد بعد از کلی زحمت که عمو خانی کشیده بود از رزرو ویلا تا خرید و هماهنگی و ... راهی تو شمال شدیم شب سه شنبه راه افتادیم و نصفه های شب رسیدیم به نور قرار بود چهارشنبه صبح ویلا رو تحویل بگیریم برا همین شب رو خواستیم چادر بزنیم پرسون پرسون رفتیم تا رسیدیم به پارک جنگلی نور نزدیکای ساعت ۲ بود نزدیک بود چادر بزنیم که دیدیم همه تو نماز خونه خوابیدن راستشو بخوای زمین خیس بود و همه جا تاریک و همه خواب بودن دیدیم ارزش سر و صدا و ... رو نداره برا همین رفتیم تا تو نماز خونه بخوابیم نمیدونم چرا وقتی قراره ساکت باشیم بیشتر از همیشه آدم خندش میگیره خلاصه که همگی ریز ریز میخندیدم حالا برا چی و چرا الان که فکرشو میکنم بی معنی میاد ولی اون لحظه...