وای از غمی که بر دل نشسته
عموی عزیزتر از جانم!
قاب عکست از آن بالا به من لبخند میزند.
می گویم: خدا جان!
اجازه بده که فقط یکبار دیگر صدایش را بشنوم
و یک بار دیگر او را در آغوش بگیرم.
فیلمهایی که از تو ضبط کردهام را می گذارم.
اشک میریزم و صفحه نمایش را در آغوش میگیرم.
میترسم کسی سر برسد و بگوید که
دیوانه شدهام اما من فقط دلتنگم.
روحت شاد و یادت گرامی باد
اصلا نمیگویم چه شد و چگونه گذشت
عمو جای تو اینجا نیس پاشو دوباره با لبخند بیا ...بیا و همه رو دور خودت جمع کن ...بیا و بخندون ما رو
تنهاعمو جانم رفتی و بی عمو شدم، رفتی و گرد پیری نشست بر صورت پدرم....بی پشت و پناه شد پدرم
پسرهایت....آنا و آقا
امان از دل عمه ها
ای وای🖤🖤
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی