امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

امیرعلی

به شکرانه باسواد شدن پسرم

1398/3/11 12:34
21,406 بازدید
اشتراک گذاری

امیرعلی عزیزم پاره تنم نور چشمانم  شوق امروزم امید فردایم

فراموش نمیکنم دورانی را که تورا نداشتم و به امید تو در دل حسرت مادرانی را که دست به دست فرزندانشان خندان و شاد راه مدرسه را طی میکردند را میکشیدم با خودم می گفتم میخندیدم و تصور میکردم روزی را که راهی مدرسه ات می کنم

حالا آن روزها به واقعیت تبدیل شده روزهایی که با هم مدرسه رفتیم  رو یادته ؟؟؟

خنده های راه مدرسه

شعرهای داخل ماشین

خاطرتت هست ؟؟کیف به پشت.لبخند به لب.شادی تو دل .با کار کسی کاری نداریم.شادیم و خندانیم و....

 

مسابقه برگ تو جوب آب

بالاپریدن ها

التماس برای پارک گردی

همه همه مثل خاطره شد برامون زود گذشت و چه شیرین

چه دوستایی که پیدا نکردی

چه فوتبال دستی هایی که بازی نکردی

یادت هست روزهای دوشنبه که فوتبال داشتی و روزهایی که می باختی با چه قیافه ای به خونه برمیگشتی

بله به همین آسونی کلاس اول تموم شد

پسرکم با سواد شد

زندگی همینه مامان زود میگذره زود زود زود

همه زندگی یه بازیچه ست فقط شادی و خوبی میمونه و بس

این برات تجربه ای باشه گلم

 

 

 

الحمدالله رب العالمین

چگونه شکر خدا رو به جا بیارم به خاطر داشتنت

قربون صفای چشمات برم تو دوباره مرحله ای از زندگی رو پشت سر گذاشتی و همچنان  همه تعریف بود و تمجید ازت

فدای آرامشت بشم کسی نیست که از تو رنجشی داشته باشه گلایه ای یا حتی حرفی حدیثی

آقای دکتر غروی مدیر مدرسه ات می گفت مبهوت آرامش امیرعلی هستم

معلمت خانم رضایی بارها و بارها در دفترت نوشت به داشتن دانش آموزی مثل امیرعلی جان افتخار میکنم

و

.

.

.

 

 

 

خدارو شکر که این مرحله هم گذشت یاده تو روز جشن الفبا میخوندی

یه روز تو اول مهر اومدیم به دبستان

جشن شکوفه بودیم خوشحال و شاد و خندان

اسم کتابامون رو حتی نمی دونستیم

تو دستمون مداد بود اما نمی نوشتیم

دفترامون سفید بود کتابامون بی صدا

تا اینکه از راه رسید خانم معلم ما

با صدا ها دوست شدیم با کتابا حرف زدیم

تو دفتر مشقمون شکل شونو کشیدیم

حالا که دفتر ما شده شهر الفبا

کتابمون ساکت نیست شده پر از سر صدا

برای ما میگه از گذشته ها و امروز

تاریکی ذهن ما روشن شده مثل روز

حالا کتاب می خونیم همه چیزو می دونیم

می نویسیم بابا آب قدر اونو می دونیم

مادر در باران آمد خسته نباشی مادر

ممنون کنارم بودی ای خواهر و برادر

بارون دونه دونه رو ابر تو آسمونه

دنیا پر از نعمته خدا چه مهربونه

معلم مدرسه با ناظم مهربان

مدیر ما چه خوبه خدا نگهدارشان

خیلی خوشحالم که مدرسه ات رو دوست داری و همیشه شاد و خندانی

 

 

 

 

مامان جانم ببخش اگر برخی مواقع سخت گرفتم و تکلیف دادم ولی باور کن فقط و فقط برای پیشرفت خودت بود و قربون تو برم که همیشه مطیع بودی

مامان یادت هست روزی که تونستی بنویسی بابا آب داد

خاطرت هست چه ذوقی داشتی سر نوشتن اسم مادر

چه زیبا برای معلمت نامه نوشتی و چه زیباتر بود دیکته آخرت

با تمام لحظه لحظه بزرگتر شدنت اشک ریختم و کیف کردم

روزی که در جشن شعر میخوندی و با تمام وجودت بیان میکردی روزی

که روی سن دکلمه خوندی و روزی که نمایشت را رسا و بلند اجرا کردی

آمدم

دیدم

اشک شوق ریختم

و شکر کردم

دروغ چرا دوباره با تو کلاس اول را تمام کردم

 

 

 

 

 

 

 

پسرم حالا که الفبا رو یاد گرفتی یادت باشد که

 

با آ مثل آسمان باشی

با ب بزرگوار باشی وبخشنده

با پ پرهیزگار باشی وپاینده

با ت تاریکی جهل ونادانی را از خود دور کنی

با ث ثابت قدم باشی در راه حق

با ج جهاددر راه حق را فراموش نکنی

با چ چشمانت را از هر بدی و زشتی پاک نگهداری

با ح حمد و ستایش پروردگار را فراموش نکنی

با خ خرد و عقل را سر لوحه کارت قرار بدهی

با د دوستی با دیگران را فراموش نکنی

با ذ ذلّت را از خود دور کنی

با ر رفتن در راه خدا را تمرین کنی

با ز زندگی با افتخار را تجربه کنی

با ژ ژاله ای مهربان باشی با طبیعت

با س سرسبزی را

با ش شادی را

با ص صداقت را

با ض رضا بودن به امر خدا

با ط طراوت زندگی را

با ظ مبارزه با ظلم و بدی را

با ع عشق به خدا را

با غ شکستن غرور را

با ف فداکاری را

با ق قانع بودن را

با ک کمال یافتن را

با گ گمراه نشدن را

با ل لبریز از محبت را

با م محبت و مهر را

با ن نام نیک از خود به جا گذاشتن را

با و وحدت را

با هـ همراه شدن با زیبائیها

با ی یکتابودن خدارا

 

 

روز 1398/02/24 آخرین جلسه اولیا و مدرسه بود

روز 1398/02/29 جشن الفبا و افطاری مدرسه بود

روز 1398/03/01 روز اجرای نمایش و جشنواره پایان سال بود

الان وقته شه که منم مثل تو بگم

مدرسه کو کلاس کو  تخته و گچ کجا رفت

مثل توپ افتاد زمین از رو زمین هوا رفت

کیف و مداد و دفتر از توی دست ما رفت

مشق شبم تموم شد    بازی با بچّه ها رفت

پر پر پر کلاغ پر        مدرسه ها بسته شد

معلّم خوب ما        خسته شد و خسته شد

حیف که تموم شدامسال راستی چی شدکجارفت

مثل کبوتری بود    چرخی زدو هوا رفت

بچّه ها آی بچّه ها یک سال از عمر ما رفت

خوب ها به یادمان ماند بدها ز یادمان رفت

پر پر پر بچّه ها          دست خدا یارتان

تا فصل پاییز بعد       خدا نگه دارتان

 

نام :امیرعلی

نام خانوادگی: فریور لیلان

نام کلاس: اول آبان3/1

نام معلم:خانم رضایی

نام ناظمین:خانم انعامی و خانم محمد پور

معاون مدرسه:خانم افشاری

مدیر مدرسه:آقای دکتر غروی

روابط عمومی:خانم ایمانی

مربی خوش نویسی:خانم ساوجی

مربی نقاشی :آقای ولی پور

مربی رباتیک:خواهران اجاقی

مربی کامپیوتر:خانم شریف زاده

مربی نمایش خلاق:آقای خالقی

مربی علوم و آزمایشگاه:خانم الوندی

مربی کتابخوانی:خانم شهیدی

مربی ژیمناستیک:خانم عبدی

مربی زبان:خانم غیبی

مربی فوتبال:آقای ابری

مربی سرود:خانم سپهروند

 

 

 

و اما اسامی هم کلاسی های مهربونت

راستین آزادگان             ایلیا ابراهیمی           پارسا آقا رضایی    پارسا خستو

مهبد ساکی                 سامان خوشگو           امیر پارسا حیدری    طاها رهبر

علی فاتحی              محمدرضا غفاری         پرهام بیطرف          امیرعلی دمیرچلی

هیراد عباسی نیکو                آریا جمالی               احسان محمدی

 

 پایان کلاس اول

 

 

پسندها (7)

نظرات (5)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
11 خرداد 98 14:31
موفق باشی امیرعلی جونم😘😘انشاالله همیشه مایه افتخار خانوادت باشی خوشگل 😘😘😍❤
مامان امیر علی
پاسخ
سلام ممنون از لطف شما😅
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
12 خرداد 98 9:50
آفرین امیرعلی جون
فارغ التحصیل شدنت مبارک
خدا رو شکر که حاصل یک سال تلاش و کوشش خود را برداشت کردی.
انشاالله همیشه موفق باشی عزیزم .
تعطیاات خوش بگذره .
مامان امیر علی
پاسخ
سلام ممنون 
امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشین
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
14 خرداد 98 10:48
عالی
مامان امیر علی
پاسخ
سپاس💓
مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
16 خرداد 98 18:45
افرین امیر علی. با سواد شدنت مبارک‌. 😘
مامان امیر علی
پاسخ
متشکرم ازلطف وحضورتون 😍🌹
عمه فروغعمه فروغ
18 خرداد 98 13:01
مبارکه موفق باشی گل پسر
مامان امیر علی
پاسخ
زنده باشین ممنون از حضورتون😊
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد