به بهونه روز دانش آموز
به بهونه روز دانش آموز بعد از گذشت تقریباً ۴۵ روز پر از استرس و فشار روانی، نگرانی و خستگی بابت بیماری پیش اومده واسه عمو و به دنبالش مریضی خودمون دل و زدیم به دریا و رفتیم تیراژه
کلی بازی کردیم، موتور سواری و ماشین سواری خیلی کیف داد.
مخصوصاً اون بازی که مثل سینما چند بعدی بود رو صندلیاش دراز کشیدیم و ترن هوایش با لرزش صندلی ها کلی کیف داد بهمون.
🏍🏍🤸♀️🤸♂️🚴♂️🚴♀️🤹♂️🤹♂️🏎🏎🏍🤸♀️
بعد از شهربازی رفتیم به کافه و تا دلتون بخواد کیک سفارش دادیم با کافه گلاسه و قهوه ترک و سیب زمینی سرخ کرده
که مزه این سیب زمینی خیلی عالی بود انقدر عالی که هوس کردیم بریم سرزمین سوخاری.
🍽☕🍵🥂🍰🍰🍰☕🍵🥛🍽
بعد از کافه مامان سوال کرد که خوش گذشت، گفتم والا خیلی فقط اگه یه چیز دیگه هم باشه هرگز فراموش نمیشه، این شد که رفتیم خرید و من یه مرد آهنی متحرک خریدم
بعد از ده دقیقه رسیدیم به سرزمین سوخاری.
به به جاتون خالی
مرغ سوخاری سه تیکه و قارچ سوخاری و سیب زمینی سرخ کرده و سالاد سزار با انواع سس ها و... 👪👪🥗🍿🍗🍟
حسابی سیر شدیم انقدر که حرکت کردن برامون سخت شد.
بابا با ماشین رفت و من و مامان پیاده روی کردیم بعدش هم برای هضم بهتر رفتیم سراغ شست و شوی ماشین.
خلاصه خیلی خیلی خوش گذشت.
روز دانش آموزم خیلی مبارکمون شد.