حکایت این روزها
امیرعلی قشنگم روزها به سرعت در حال سپری شدن هستند وتو لحظه به لحظه داری
بزرگ تر میشی
تقریباً این روزا دیگه به یه آرامش کامل رسیدیم ،وقتی که من هنوز درست وحسابی با قضیه زایمانم کنار نیامده بودم ،با پاقدم خوبی که داشتی در مقطع کارشناسی ارشد قبول شدم ودرست 40 روزت بود که به دانشگاه رفتی تا کارهای ثبت نام مامانی رو انجام بدی شروع بلافاصله کلاس ها وترم 1و2 پشت سرهم مجالی زیادی به ما نمی داد ولی خوب الحمدالله با اتمام امتاحانات ترم 2 واتمام آن به آرامش رسیدیم
هیچ موقع اون روزایی رو که تو وبابایی در ماشین جلوی درب دانشگاه از ساعت 6 صبح تا7 عصر منتظر من میموندین رو فراموش نمیکنم،به راستی که پدرت یک مرد به تمام معنی ست ،مظهر مردانگی ومتانت وصبوری .کمتر مردی حاظر میشه که روز تعطیل آخر هفته رو با یک نوزاد 40 روزه ،12 ساعت در یک ماشین در وسط خیابان سپری کنه.خدایا به خاطر داشتن چنین همسری از تو متشکرم
اون روزا وقتی من با تک زنگ بابایی فوری از کلاس درس می اومدم بیرون همه دانشجوها واستادها تعجب میکردن ویکبار سر کلاس دکتر نجفدری بود که وقتی ازم پرسید چیکار دارم میکنم گفتم که من یک نوزاد 1.5 ماهه دارم که الان تو ماشین جلوی درب دانشگاهه،وقتی رو به کلاس کردم دیدم که همه یه نفس راحت کشیدن چراکه همشون از خودشون میپرسیدن واسه چی همسر این خانم از صبح زود تا آخر شب جلوی دانشگاه تو ماشین میشینه (آخه عزیزم تو اینقدر کوچولو بودی که دیده نمیشدی) بلاخره وقتی موضوع رو فهمیدن خیالشون راحت شدوهمه تو وبابایی رو تحسین کردن
بله عزیزم تو چنین ساعات سختی رو گذروندی ومن فدات بشم که چه صبورانه این دقایق رو سپری کردی.در سایه الطاف الهی وبا وجود پدر نازنینت که نیازهای تو و من رو از هر لحاظی تامین میکرد تصمیم گرفتم که از محل کارم استعفا بدم تا یکی دو سالی رو شاهد قد کشیدنت باشم این رو هم مدیون بابات هستم که کمکم کرد تا چنین موهبتی رو از دست ندم .علارغم درخواست مجدد مدیران محل کارم من پیش تو موندن رو ترجیح دادم ودانشجو بودن هم مزید بر علت شد
عزیزم من وپدرت اعتقاد داریم که درس خوندن فقط برای کار ومنسب نیست بلکه در درجه اول باید به درد فرزند پروری وخانواده داری بخوره به خاطر همین در مورد مسائل تربیتی تو حساس هستیم وامیدوارم که موفق باشیم.از چند ماه قبل از تولدت من کتابهای مختلفی رو مطالعه میکنم وسعی میکنم تا چیزی برات کم نزارم وخوشبختانه تو به خوبی وسلامتی در حال رشد هستی وتقریباً الان دیگه یه برنامه منظمی داریموقت من تماماً با تو وبه خاطر تو سپری میشه
روزانه نیم الی یک ساعت به ترانه های شاد کودکانه گوش میدیم وتو شادیت رو با حرکات تند تند پاهات ودستات نشون میدی
هر روز یک ساعت به انیشتن کوچولو نگاه میکنیم وچقدر با دقت به همه اونها توجه میکنی
هر یکی دو روز یه بار به پارک میریم وتو به تاپ بازی علاقه نشون میدی بعد از کمی تاپ بازی وسر سر والاکلنک بازی میون درختا وچمنا زیر انداز میندازیم ومشغول بازی میشیم وتو شادیت رو با تکان دادن سرت ودس دسی کردن نشون میدی اینقدر از درختا وپرنده ها وصدای بچه های توی پارک خوشحال میشی وبازی میکنی که موقع برگشت تو کالسکه خوابت میبره
هر یکی دو روز یه بار یک جزء از قرآن رو گوش میدیم و هر روز حدوداً 10 و15 دقیقه کتاب میخونیم وکتابهاتو ورق میزینیم وعکساشو تماشا میکنیم وبه جرات میتونم بگه که عاشق کتابیکار کردن با اعداد ترکی ،فارسی وانگلیسی وحروف الفبا کار هر روز ماست
روزی 4 یا 5 ساعت با هم بازی میکنیم .نزدیکی های اومدن بابایی کمی بی تابی میکنی وبا چرخش کلید بابایی در قفل در ورودی هر جایی که باشی خودتو به جلوی در میرسونی .کلی شادی میکنی
به طور متوسط ماهی یکبار برای چکاب پیش دکترت آقای ابوالحسن مصاحب میریم وقد و وزن و دور سر وسایر موارد مربوط به شما رو باهاشون مشورت میکنیم
هر روز 25 قطره ویتامین آ+د و 15 قطره آهن ودو قاشق شربت زینک میخوری
تقریباً همه کارهای غذا دادن ونظافت وحمام و...با منه ودر عوض قهقه های مستانه ات با بابایی تا چیزی رو به سمتت هل میده یا کمی ادا اطوار در میاره چنان از ته دلت میخندی که ما نمیتونیم با تو هم پا بشیم چرا که هر دومون از شدت خنده لپ درد میگریم
سفرت به آشپزخونه شروع شده
از روی تخت مامان وبابا پایین میایی واز نرده های تخت خودت آویزون میشی
هر روز صبح تو رو بغل میکنم وبا هم به همه وسایل تو خونه سلام وصبح بخیر میگیم مثلاً سلام ساعت صبح بخیر...سلام تایلو صبح بخیر وتو ارادت عجیبی به دو تا هاپوهات داری
با وجود یه کمد پر اسباب بازی
ارادت عجیبی به بازی کردن ب قابلمه وماهی تابه داری
کم کم داری با گرفتن مبل ها خودت رو بالا میکشی وبرای دقایقی می ایستی
واین هم چند تا از شیطنتهات
بدون هیچ اذیتی وبه راحتی حموم میکنی ،به برنامه های تبلیغاتی علاقه زیادی داری مخصوصاً تبلیغات مروا وآهنگ آغازین برنامه نقاشی نقاشی ،برنامه توپولوها رو خیلی دوست داری
کلماتی مثل دا-دا و بابا وماما وعمه رو تکرار میکنی وبرای جلب توجه صداهای عجیب غریب از خودت در میاری .وقتی که کسی رو برای اولین بار میبینی ویا اینکه من رنگ لباسامو عوض میکنم خجالت میکشی وسرت رو پایین میندازی
خواب بسیار منظمی داری وعاشق موبایل ولب تاپ وگردش وبسیار هم به آقایان علاقه نشون میدی
فدای چشمان نازت.هرگز یادت نره که خیلی خیلی دوست دارم