دومین برنامه تابستان 92

دومین برنامه تابستان 92 همون مسافرت عید فطر به دیار هیشگی ،خطه سر سبز آذربایجان بود این بار زیاد نتونستم ارت عکس بگیرم چونکه درگیر عرق گیری بودم،طبق یک رسم  سنتی خانواده مامان هر سال تابستون همه خواهر ،برادرا دور هم جمع میشن وعرق بادرنجبیه درست میکنیم البته اینسری یه ماجرای دیگه هم سرمونو گرم کرد بله قضیه سم پاشی آقاجون و حساسیت تو ومامان و....البته اومدن عمو اسلام اینا ودیدار یاسین بلا ومحمد مهدی شیطون هم مزید بر علت شد بگذریم واین بار رو کوتاه ومختصر جمع بندی کنیم

 ما روز چهارشنبه عصر راهی شدیم و2 ساعت تموم تو ترافیک کرج ،قزوین موندیم وقربونت برم که تو اون ترافیک نه تنها ما رو اذیت نکردی بلکه به قول معروف موجبات شادی ما رو هم فراهم می کردی تا سه لاین بغل دست ماشین ما هر ماشینی رو که نگاه می کردی همه راننده ها داشتن ادا واصول در می آوردن که تو بخندی شیطون همه رو سر کار گذاشته بودی ،یادمه یه آقایی شیشه رو داد پایین وگفت که مگه دختر رو هم کچل میکنن که من وبابایی کلی خندیدیم وگفتیم که دختر نیست گل پسره.

ساعت 2.5 شب رسیدیم خونه وآخرین سحری ماه مبارک رمضان رو با آقا وآنا خوردیم ،فردای اون روز یعنی پنجشنبه رفتیم به دیدار عمه سعیده وبا اونها رفتیم به باغ پدری عمو صادق وکلی میوه چیدیم بعد از رسین به خونه وآماده کردن افطاری عمو اسلام اینها هم رسیدن وجمع مون جمع شد فردای اون روز یعنی روز جمعه عید فطر بود ،عمو مهرعلی اینا هم اومدن وشما یقه پسر عمو هادی رو چنان گرفته بودی که  میترسیدی از بغلش بگیریمت

بعد از ظهر رفتیم به عجبشیر وکار عرق گیری را ادامه دادیم وشما هم دو شب ،جمعه وشنبه را در حیاط خوابیدی وما با خاله لیلا وآبا وزندایی تا صبح کنار دیق ونی بیدار ماندیم

روز یکشنبه عصر با زندایی منیر ومهدی وهستی راهی تهران شدیم وتوشه این سفر برای شما یک اسب بود که حسابی با آن مشغول بازی میشوی ودل مامان رو میبری

این روزا وقتی می خوای که مامان بیشتر قربون صدقت بره فوری الهی شکر میکنی دو تا دستای کوچولوتو  میاری جلوی سینت وبعد رو به بالا نگاه میکنی الهی فدات شم نمیدونی تو اون لحظه چه حالی میشم میخوام که بخورمت واییییییییییییییییی

راستی یاد گرفتی که کلاغ پر بازی کنی انگشتت رو میزای رو زمین بعد بلند میکنی ودست میزنی  یه کار جدید بله حسابی میرقصی وانقدر دستا وپاها وبدنتو حرکت میدی که آخرش میخوری زمین ، یه کار جالب دیگه اینکه صداهارو تقلید میکنی یعنی تا ما با صدای بلند میخندیم تو هم ادای ما رو در میاری ومثلاً قهقه میزنی

این روزا کارت شده بازی با پازل حیوانات،مکعب بازی، فلش کارت ها ،حلقه ها  فدات بشم که همه حلقه ها رو به ترتیب ودرست میزاری سر جاشون

هر بار که نگات میکنم و از ته دلم بوت میکنم هزاران بار خدا رو شکر میکنم  واز ته دلم برای همه اونایی که  چشم انتظار دیدن پاره تنشون هستن دعا میکنم