امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

امیرعلی

خاطرات لیلان وعجب شیر

1392/4/3 23:32
3,006 بازدید
اشتراک گذاری

وای که چه زود تموم شدniniweblog.com ای کاش یه خورده دیگه میموندیم

چه صفایی داره دیدار پدر ومادر وچه لذتی داره از بین بردن  چشم انتظاری عزیزترین کسان آدم خدایا به خودت سپردمشان سلامت نگهشان دارniniweblog.com

آره عزیز دلم بعد از 9 روز اقامت در لیلان وعجب شیر ساعت 2 بامداد روز شنبه با یه بغچه دلتنگی ویه کوله بار از خاطرات خوب وبه یاد ماندنی  رسیدیم خونه

هر باری که به آذربایجان سفر میکنیم برای تو یه تجربه جدیدی به دست می یاد

بار اول ،ختنه کردنت تو 19 روزگیتخجالت

بار دوم،غلت زدنت تو سه ماهگی مصادف با عاشورا وتاسوعای حسینیزبان

بار سوم، نشستن ودندون در آوردن تو شش ماهگیتنیشخند

واین بار هم که میشه بار چهارم ،چهار دست وپا رفتنت تو نه ماهگیتتشویق

از خاطرات این سفر به یاد ماندنی هر چی که بگم بازم کم گفتم ،برای بار دوم سوار قطار شدی وچه ذوقی کرده بودی قربونت برم که اینقدر ماهی آروم وبی دردسر ،من مطمئنم که همه مامان وبابا ها دلشون میخواد که یه نی نی مثل تو داشته باشن .اون شب تو مثل همیشه سر موقع خوابیدی وصبح زود سر ساعت 6 شاد وشنگول بیدار شدی میگی نه نگاه کن

قطار تهران -مراغه

حدوداً ساعت 8 یا 8.5 صبح بود که رسیدیم به لیلان البته با کمک های عمو لطف الله

آقا وآنا جون از دیدنت کلی ذوق زده شدن، بعد از کمی استراحت رفتیم سراغ در خت گیلاس

حیاط خیلی خیلی بزرگ ،آسمون صاف و آبی ، واز همه مهمتر صفای پدر ومادرها همه بهانه ای بود برای خوشگذرانی .نمیدونی که آقا جون و آنا جون برات هر کاری کردن وسنگ تموم گذاشتن

تازه دو تا مرغای آنا جون تازه جوجه دار شده بودن هر کدوم 9 تا جوجه داشتن ،قربون اون دل با محبتت برم که تا جوجه ها رو میدیدی زودی لباتو جلو میاوردی تا بوسشون کنی

اینم آقا خروس دم سیاه بود که هر روز صبح با صدای اون از خواب بیدار میشدی وچقدر ازش خوشت میومد البته ببخشید هر چی من وبابایی دنبالش کردیم نتونستیم بگیرمش تا باهات عکس بگیره

خروس

البته 4 تا بره ناز هم که تازه دنیا اومده بودن تو رو حسابی غافلگیر کرده بودن

بره ناز

بعد از سه روز موندن تو لیلان صبح روز یکشنبه 26 خرداد رفتیم به عجبشیر زادگاه مامان

برای بار اولت بود که سوار اتوبوس میشدی

نزدیکیای ساعت 12 ظهر بود که رسیدیم به عجبشیر آجان بی قرار ونگران از وضیعت ما جلوی باغ تو کمربندی نشته بود ومنتظر دیدن ما ،که با نگه داشتن اتوبوس جلوتر اومد وبا دیدن تو هر چی که انتظار کشیده بود رو فراموش کرد از عجبشیر هم هر چی بگم کم گفتم دیدن خاله لیلا وآبا وندا

دیدن باغ آجان، خوردن خاک وکلوخ،چیدن سیب وآلوچه،گوشواره گیلاس و....

البته دیدار حاجی نه نه وعمه سعیده اینا وعمو مهر علی هم خالی از لطف نبود

امیدوارم که تونسته باشیم  لحظات شاد زندگیت رو به تصویر بکشیم تا وقتی که بزرگ شدی با دیدنشون  کیف کنی عاشقانه دوستت داریم 

                                                       تقدیمی از طرف بابا ومامان

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

بابای حسین
3 تیر 92 21:54
امیر علی جونم
چهار دست و پا راه رفتنت مبارک
امروزم که مسابقه برگزار نشد
تمرین کن تو مسابقه برنده بشی منم میام تشویق
راستی یکی از جوجه ها مال خودمه ها



عمه سمیه
3 تیر 92 22:18
سلام رسیدن بخیر
انگار مسافرت خیلی بهتون خوش گذشته .
امیرعلی شیطون تو هم که ماشاأله مث مامانت از مسافرت کردن کیف می کنی ها
قربون گیلاس چیندنت ، خروس دمسیاتو بره ناز نازی ، جوجه بازی ، خاک بازی، درختان سرسبز باغ آآجون و ... قربون خودت و خاطره هات برم انشاأله همیشه شادکام باشید .


مرسی عمه گلم بوس بوس
بابای حسین
3 تیر 92 22:22
سلام رسیدن بخیر انشاأله همیشه به سفر و سلامتی دلخوشی باشه . امیرعلی جون راستی دلمون واست تنگ شده
حسین
4 تیر 92 9:13
سلام امیرعی جون
بابامو ببخش اشتباهی نظر منو بنام خودش نوشته


اکشال نداله پسمل عمه جونم
پشل عمه
5 تیر 92 12:49
سلام

من آپم

مشتاق نیم نگاهی

نظری

هر چند کوتاه .

وسیله هم برات گذاشتم بهم سر بزنی منتظرتم

°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_________________
~~~~/__ بیا اینم وسیله حالا دیگه_\~~~~~~
~~~~~/ _میتونی بهم سر بزنی _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* _________________##________##



به به سفر دریایی فقط این یکی رو تا حالا تجربه نکردم ممنونم
حسین و مامان و باباش
5 تیر 92 15:52
سلام مرسی از حضور گرمتون در قسمت پاسخ نظرتون ازتون تشکر کردیم باز هم تشریف بیاورید .
مامان فاطمه زهرا
6 تیر 92 17:59
سلام خانمی روزتون بخیر دخترم فاطمه زهرا تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده دوست داشتین شماره کد 192 را به شماره 20008080200 پیامک بزنید به دوستان هم اطلاع بدهید ایشالله جبران کنیمhttp://fatemehzahrakh.niniweblog.com


چشم حتماً
مامان فاطمه زهرا
6 تیر 92 18:00
سلام جیگر خاله قصد توهین ندارم ناراحت نشیا جون خاله چقدر کم مویی بهت میاد خیلی ناز میشی مخصوصا عکس های توقطار مثل فرشته ها شدی مامانی کل یدونه ببوسش


مرسی از نظرتون باز هم به ما سر بزنید
مامان مینا
6 تیر 92 18:08
سلام سلام اینو بخونید: البته من ننوشتما یکی برام فرستاده ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید. خوب وقتی دیدیش یادت نره به ما بگی موفق شدی منتظرما.........ا
زهرامامانه ایلیا جون
9 تیر 92 16:55
سلام ممنونم بهم سر زدی
امیر علی نازنین ما هم خیلی خوشگله
تازه معلومه حسابی هم باهوش و با نمکه مامانش براش اسفند بریز


سلام خیلی لطف دارید ممنونم از حضورتون
مهتــــ❤ـــــاب مامان یلـــ❤ــــدا
15 تیر 92 1:43
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ببین جوجه رو چطوری تو دستای تپلیش گرفته
نترسیدی خاله؟؟؟؟؟؟؟


نه خاله جونم آخه خیلی ناز بودن
مامان آوا
29 تیر 92 11:32
عزیزم خیلی نازه ماشاالله به ما هم سر بزن


ممنون ای کاش آدرستون رو میذاشتید
علی
15 مرداد 92 13:57
سلام عکس پسرتون اماده است


خیلی ممنون لطف کردید
علی
22 مرداد 92 1:29
راستی این باغ از کی است خیلی کشنک است عاشق این باغ شدم خوشبحالتون که توی بهشت رفتین چه میوه های کجاست این باغ


باغ پدری مامانم در شهرستان عجب شیر استان آذربایجان شرقی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد