امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

امیرعلی

زنگ بازی-قسمت اول

1392/9/26 2:35
392 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزترینم شما تا این لحظه ، 1 سال و 3 ماه و 11 روز و 14 ساعت و 57 دقیقه و 47 ثانیه سن داری وبه لطف الهی همیشه شاد وسلامتی وبه قول بابایی  هر روز داری شیرینتر ودوس داشتنی تر میشی   راستی کلاسای ترم جدید خانه کتابدار شروع شده وشما باز هم کوچکترین فرد کلاسی ، یه مربی خیلی مهربون ودوسداشتنی به اسم خاله مینا داری که واقعاًکارش حرف نداره .مخصوصاً بخش معرفی کتابش ، دو تا کتاب معرفی کرده بود به اسم های تربیت سالم در خانه وشاد ترین کودک محله و من واقع از اینکه این کتابا رو خوندم خیلی خیلی خوشحالم .وخوندنشو به همه مامان وبابا ها توصیه میکنم

این روزا انقدر قشنگ بازی میکنی که دلم نیومد یه پست بهش اختصاص ندم. کلاً بازی های ما به چهار بخش تقسیم میشه.

بخش اول :بازی های بیرون از خونه ومحیط باز

..............................................................................................................................

سعی میکنم طی هفته حداقل یه بار با هم بریم پارک .ما طرفای ظهر میریم وشما از اینکه زیر نور آفتاب قدم بزنی ودرختا وگلا رو ببینی کلی ذوق میکنی.اگه پارک هم نشد با کالسکه میریم بیرون وخرید میکنیم دیدن خیابونا ورفت وآمد مردم تو رو خیلی خیلی خوشحال میکنه ، اگه هم نتونستیم با هم بریم بیرون این کارو انجام میدی نگاه کن؟؟؟؟؟؟

 

عاشق توب بازی هستی علاوه بر اینکه تو اتاق خیلی خیلی عالی غل بده بازی میکنی ،عصرا هم وقتی بابایی از سر کار بر میگرده دوتایی میرین تو پارکینگ و با هم توپ بازی میکنین ....خدایش پدر و پسری عشق میکنین هاتشویق

 

 

بخش دوم: کتاب خوندنه

................................................................................................................................

 ما هر روز حدوداً 8 یا نه بار با هم کتاب می خونیم شما با اشتیاق کتابا رو ورق میزنی و عکساشو به ما نشون میدی بعضی موقعها هم کتاب رو میگیری جلوی صورتت وبلند بلند برا خودت یه چیزایرو میخونی نگاه کنلبخنداز خود راضیماچ

بخش سوم :بازی های خلاقانه

..............................................................................................................................

نمیدونم چرا اینقدر علاقه ویژه ای به قابلمه بازی وهم زدن قاشق یا ملاغه تو یه ظرفی داری ، بعد اینکه کلی به هم زدی با قاشقت از اون ظرف برای مامان وبابا غذا میدی وانقدر از این کارا خوشت میاد که نگو نپرس کلاً با ظرف و ظروف میونه خوبی داری مثلاً یکیش همین جا ماکارونی

اولاً کلی سر بستن درش با هاش کلنجار میری

بعدش یه عالمه وسایل ریز ومیز میرزی توش بعد دست میکنی توش وبیرون میرزی

بعدش توش غذا میپزی

خوش مزست مامانی به به .........به بهخوشمزهخوشمزه

آخر سر هم میگیری تو دستت وبا قاشق یا ملاغه میزنی به پشتش وبا صداش کیف میکنی

بازی بعدی آرد بازیه که با آردهای مختلف بازی میکنیم وبیشتر از همش از برنج آسیاب شده خوشت میاد که مثل دونه های شن میمونه با انگشتت روش نقاشی میکنی ، اونا رو از یه ظرف به یه ظرف دیگه میریزی و...

بازی بعدی آب بازیه وای که عاشق آب بازی هستی اولش یه سفره پهن میکنیم بعد توی یه ظرف آب میرزیم وشما مشغول بازی میشی البته آزمایش های مختلفی انجام میدیم ،یه بار آب ولرم میاریم ، یه بار آب سرد .بعضی موقها هم چند تا تیکه یخ میندازیم تو آب وای که از آب شدن یخا وگم شدنشون چقدر به هیجان میای

 بازی بعدی نقاشیه اون هم با انواع مختلف .....نقاشی امیرعلی به روایت تصویر

یه وقتایی روی مقوا رو دیوارتعجب

یه وقتایی با لبو..سوال

یه وقتایی با مداد رنگی

بعدی خمیر بازیه که خیلی میونه خوبی با هاش نداری البته این خمیر رو خودم درست کردم وطرز درست کردنشو خاله مینا بهمون یاد داده دستش درد نکنه واقعا عالیه

 

 

 

بخش چهارم  بازی با مامان وبابا

...............................................................................................................................

بدون هیچ نوع وسیله دیگه ای مثل قایم باشک بازی >>>دنبال بازی<<< نشستن رو شونه ها وبدو بدو کردن<<<>>> وکلی بازی های هیجانی

وای که چقدر این قسمت رو دوست داری و واقعاً عشق میکنی تو اون لحظات به خاطر شور وهیجان زیاد وحرکتای سریع از این قسمت عکس ندارمگریهناراحتوقت تمام

و جمله آخر مثل همیشه اینه که هیچ وقت یادت نره که مامان وبابا چقدر دوست دارن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آوا
30 آذر 92 10:40
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنم یلدات مبارک امیر علی جون
مامان امیر علی
پاسخ
خیلی ممنون خاله جون یلدای شما وآوا جون هم مبارک
مامان و بابای حسین\\\
3 دی 92 11:48
سلام امیرعلی جون ماشاأ.. وبلاگت چقدر قشنگ شده .!... دور از چشم ما چیکارا میکنی ماشاللا . صد آفرین به اینهمه ذوق وعلاقه و شوق بازی . یه دستت درد نکنه هم به مامان و بابات که اینهمه برا وبلاگت وقت میذارن دستشون درد نکنه . یلداتون مبارک و اربعین حسینی تسلیت باد . ★。˛ °.★__ *★* *˛. ˛ °_██_*。*./ \ .˛* .˛.*.★* *★ 。* ˛. (´• ̮•)*˛°*/.♫.♫\*˛.* ˛_Π_____. * ˛* .°( . • . ) ˛°./• '♫ ' •\.˛*./______/~\ *. ˛*.。˛* ˛. *。 *(...'•'.. ) *˛╬╬╬╬╬˛°.|田田 |門|╬╬╬╬ . ¯˜"*°•♥•°*"˜¯`´¯˜"*°•♥•°*"˜¯` ´¯˜"*°´¯˜"*°•♥•°*"˜¯`´¯˜"*°•
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد