امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

امیرعلی

آخرین پست خاطرات 4 سالگی

1395/9/12 20:17
442 بازدید
اشتراک گذاری

 

امیرعلی عزیزم روزها و شبها از پی هم گذشتن و گذشتن و پسر نازنین من رو 4 ساله تمام کردن واقعا نمیدونم این چهار سال چطور گذشتن عزیزترینم تو این سالها هر روز بزرگ و بزرگتر شدی و هر لحظه توانمدتر یاد گرفتی چطور بشینی چطور قدم برداری  راه بری، بدویی،، بپری حرف بزنی ،ببینی ،حس کنی و دنیا رو تجربه کنی تو این سالها همیشه و همیشه مامان به دنبال یادگرفتن بود یاد گرفتن اینکه چطور با این هدیه الهی رفتار کنه چطور حرف بزنه چطور نگاه کنه چطور حس کنه انگار مامان هم تازه متولد شده بود همه چیز بعد از به دنیا آمدن تو عوض شده بود من باید جور دیگری میبودم نه مثل قبل چرا که وظیفه خطیری به گردنم گذاشته شده بود حس اینکه مسئول تربیت یک انسان هستم و قراره اون رو برای زندگی اماده کنم حس اینکه تومثل مومی در دستم بودی و من تا حدود زیادی مسئول شکل دادن روح و روانت بودم همه اینها برام سنگین و دشوار بود ولی من خودم رو نباختم با کمک و حمایت بابا و با لطف خدا قدم برداشتم و تو راهی که میرفتم با کسایی آشنا شدم که مسیر رو برای من همورا کردن با کتابخونه آشنا شدم با مینا جون با دوستهای خوب ....با کتاب دوست بودم و دوست تر شدم خواندم و خواندم و فهمیدم که برای داشتن فرزندی خوب و صالح فقط و فقط باید روی خودم کار کنم خلاصه مامان جونم از اون رو تا کنون 1825 روز میگذره شما الان پر شور و پر حرارت در تکا پو هستی هر روز مهد میری ..تو کلاسهای کتابخونه شرکت میکنی....کلاس قرآن میری....کتاب میخونی.. کاردستی درست میکنی...شعر میخونی ...زبان یاد میگیری..بلز کار میکنی ...سودوکو کار میکنی...مینویسی...میشنوی ...میخوانی...و هر لحظه به تلاش خودت برای یادگیری ادامه میدی ....من سعی میکنم بهترینها رو برات برنامه ریزی کنم و بابا از دل و جان حمایتم میکنه تو این راه ، هر جا برنامه و مراسمی باشه سعی میکنم شما رو ببرم و دوست دارم ببینی و بشنوی و حس کنی و بعد راه خودت رو پیدا کنی .دوست دارم شاد باشی و شادی ببخشی اما نه از هر طریقی برات برنامه های مختلفی دارم اینکه چه کلاسهایی ببرمت اینکه خودم تو خونه باهات چه کارهایی بکنم و غیره ...بازم هر روز مطالعه میکنم تا کم نیارم هر روز میخونم و پرس و جو میکنم تحقیق میکنم و پیگیر میشم تا برات بهترین ها رو فراهم کنم ..مامان من بیشتر به فکر اسباب بازی و لباس و غیره نیستم تو فراهم کردن هر چیزی تنها به یک چیز فکر میکنم قراره این با تو چه کار کنه و چطوری میتونه به تو کمک کنه و این باعث میشه همه چیز رو با دقت بسنجم گاهی اوقات برای تهیه وسیله ای مسافت طولانی رو میرم و گاهی ازهمین  محیط دور برم به دنبال اسباب بازی تو میگردم از دریا شن  و از زمین سنگ و برگ و گل و ...

امیرعلی قشنگم مامان و بابا همه تلاششونو برای فراهم کردن بهترین محیط برای رشد و بزرگ شدنت میکنن نمیخوام بگم بهترین هستیم و همه چیز عالی هستش ولی در حد توان تلاش میکنیم از خیلی ها کم میاریم ولی باور کن تمام تلاشمونو میکنم و امیدواریم که بتونیم از پس امتحانات زندگی به خوبی بر بیایم و شاهد به بار نشستن میوه زندگیمون بشیم به امید اون روز

خلاصه پسر قشنگم انقدر قشنگ تلاش میکنی که همه خستگی های مامان و بابا رو از تنشون به در میکنی..وقتی با اون دستای کوچیکت قیچی کاری میکنی...نقاشی میکنی ...با خمیر چیزای قشنگی میسازی وقتی شعرای بلند و سخت رو با اون لبای خوشگلت برامون میخونی وقتی کتاب ورق میزنی و هر آنچه تو ذهنت هست رو بیرون می ریزی دنیا برامون گلستون میشه

یه چند تا از عکسای کارای قشنگتو برات میزارم تا وقتی بزرکتر شدی حسابی به خودت افتخار کنی افتخار کنی به خودت که چقدر قشنگ ازکرم های ابریشم مراقبت کردی تا پیله بشن...افتخار کنی به شنا کردنت به دوچرخه سواریت ...به سفال کاریت و....

پسر نازنینم دوستت دارم گفتن برای تو که سر شار از عشق و محبتی کمترین گفته جهان هستش برای تو ای که سر تا پای وجودت مهربانیست...حقارت واژه ها رو میشه دید وقتی نمیتونی حسی که تو درونت هستش رو به زبون بیاری امیرعلی عزیزم دوستت دارم و همیشه بهت افتخار میکنم و باورت دارم .آذر ماه یگ هزارو سیصدو نود و پنج.

 

     

     

 

 

  

  

  

   

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در آخر هم یادی میکنم از توران خانم میرهادی روحشون شاد با اینکه دیر با ایشون آشنا شدم ولی درسای خیلی بزرگی ازشون گرفتم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمه سمیه
19 آذر 95 0:11
سلام امیرعلی جون دست مامان جونت درد نکنه . واقعا الحق و انصاف هم برای تربیت شما خیلی وقت می ذاره و هم اینکه بچه ها و مامان های فامیل رو هم راهنمایی می کنه . انشاالله شما هم وقتی بزرگ شدی قدر زحمت های مامان و بابا رو بدونی . حسین هم سلام می رسونه .
مامان امیر علی
پاسخ
شما لطف دارین دغدغه همه پدر و مادرا اینه که هر چی در توان دارن برای بچها انجام بدن...خجالتمون ندین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد