اولین ماه سال دوم
اولین ماه سال دوم
آقا پسرم امیرعلی جونم اولین ماه سال دوم زندگیت در حالی داره تموم میشه که فصل پاییز شروع شده فصل قشنگی که شاه فصل فصل هاست ،فصل ریزش برگهای رنگارنگ ،فصل بادو خش خش برگ وفصل رنگهای قشنگ
گل پسرم از وقتی تولدت گذشته وبرای خودت سن وسالی پیدا کردی حسابی شیطون شدی دوست داری از همه بلندی ها بالا بری ، خیلی فرض وچابک شدی تو یه چشم بهم زدن فوری از تخت پایین می آی ودنبال مامانی میگردی قربونت برم که هر جایی برم زود زود پیدام میکنی ، بیشتر از قبل عاشق بازی وشعر برنامه های شاد کودکانه شدی الهی مامانی فدات شه یه کار جدید یاد گرفتی وهمش تکرارش میکنی میدونی چیه تا اذان میگن هر جایی که باشی در هر حالتی که باشی فوری سجده میکنی و زیر لباتو تکون میدی یعنی که داری ذکر میگی چند روز پیش رفته بودیم پارک که صدای اذان اومد هر کاری کردی که بتونی تو کالسکه سجده کنی دیدی نمیشه فوری دو تا دستتو آوردی بالا و الهی شکر گفتی یعنی من خوردمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
کم کم باز کردن کشوی کمد ها رو درب کابینت ها شروع شده که مامانی مجبور شده همه جا رو چسب کاری کنه از دست توی وروجک
هنوزم نمی تونی راه بری فقط در حد دو سه تا قدم میایی و یه چند دقیقه وایمیسی بعد فوری یا میشینی یا خودتو از یه جایی آویزون میکنی.
سه تا دندون رو یه جا در آوردی والان 8 تا دندون داری وای وای چه بلاهایی که سرم نمی اری با این دندونای خوسگل تیز ومیزت
چند وقت پیش موقع زدن واکسنت خانم دکتر حسابی سر پایین اومدن یهویی وزنت مامانی رو دعوا کرد از اون روز به این ور کارم شده غذاهای خوشمزه خوشمزه پختن ودادن به شما تا 16 مهر وقت دارم که حسابی بهت برسم بعد بریم برای چکاب تا ببینیم که وزنت دوباره اومده بالا یا نه وای که چه کیفی میکنی روزی 4 ، 5 وعده غذا میخوری خوشبحالت راستی این چند روز به بهانه پیاده روی مامانی حسابی کیف کردی هر روز عصر بعد از اینکه غذاتو میپختم با هم میرفتیم پارک بعد از 30 ،40 دقیقه پیاده روی یه جایی میشستیم وشما حسابی بخور بخور میکردی بعدش میرفتیم دنبال تاب بازی وقربونت برم که با دیدن بچه ها به وجد می اومدی وحرص میخوردی از اینکه نمیتونی راه بری وباهاشون هم قدم بشی عوضش تا دلت بخواد سرو صدا میکردی مامانی هم برات شعر وترانه شاد باز میکرد وتو هم حسابی کیف میکردی انقدر خسته میشدی که موقع برگشت تو کالسکه میخوابیدی
تا چایی یا قابلمه رو میبینی انگشت اشارتو میگری به سمتش و میگی جیز
کلماتی که این روزا بیشتر میگی جوجه....جیز....ده (10).....ماما.....ممم....نه.....دَ دَ دَ.....نَ نَ ن
وای وای ترم جدید شروع شده ولی مگه تو میزاری تا لب تاب رو میبینی جلدی میپری روش درشو باز میکنی ومیشینی روش ، روشن وخاموش شدنشو هم بلد شدی راستی یه دستت هم همیشه رو دکمهاشه تند تند میزنیشون وبرا خودت با آب وتاب یه چیزایی زیر لب زمزمه میکنی
تو آسانسور هم سوار نشده انگشت اشارت به سمت دکمهاست وموقع رسیدن به پارکینگ همش در خروجی رو نشون میدی
عاشق باز وبسته کردن در، شیشه ماشین و ظروف درب بسته شدی
لباسشویی بیچاره هم که دیگه از دست تو جون نداره از بس که دکمهاشو زدی وروشن وخاموشش کردی
چند روز پیش برای برداشت محصول وکمک به آقا جون راهی لیلان شدیم تا دلت بخواد نشستی تو ماشین آقا جون وبوق زدی ...یه دستی فرمون میچرخوندی وبا آنا هم بای بای میکردی
اتل متل .... کلاغ پر.....چش چش دو ابرو....شمارش اعداد....حروف الفبای انگلیسی ....بی بی انیشتن.. ویه عالمه شعر وآهنگ شاد کودکانه بازی هر لحظه به لحظه ات عسیسم
راستی تا میگم فین کن یه عالمه دمغتو میکشی ونگه میداری وبعدش هم ادای خنده بلند بلند رو در میاری ومیگی ها ها
خلاصه حسابی شیطون شدی عاشق اینی که کسی بیاد خونمون وباهاش بازی کنی مخصوص مهمونی از جنس مذکر (مثل دای دای ...عمو ...)
راستی این روزا هر از گاهی میریم به خانه اسباب بازی ومامان از اینکه میبینه گل پسر از حق وحقوقش دفاع میکنه کلی ذوق میکنه
الهی که لبت همیشه شاد وتنت همیشه سالم باشه