اسالم
سلام نازنینم قبل از همه چیز روز جهانی کودک رو با چند روز تاخیر بهت تبریک میگم امیدوارم که تو و همه کودکان جهان همیشه شاد شاد باشین
روز چهارشنبه 16 مهر مصادف بود با روز کودک و شما به همراه بچه های مهد کودک رفتین به دیدن پنگول یه برنامه شاد و با حال ،راستش رو بخوای بار اولت بود که داشتی میرفتی اردو من وبابایی هم نگران بودیم ،یه کی دو باری تماس گرفتم و گفتن هنوز برنگشتین دل تو دلم نبود که از حال واوضات با خبر بشم عصر که اومدم مهد کودک و پرس وجو کردم گفتن حسابی کیف کردی ، الانم که تو تلوزیون پنگول رو نشون میده همش میگی پنگول بزرگ (چون که از نزدیک دیده بودی به نظرت خیلی بزرگ اومده )فدات شم
راستی چند وقت پیش که واسه عید قربان داشتیم میرفتیم خونه آقا جون از جاده اسالم رفتیم یادش بخیر سه شنبه شب راه افتادیم رفتیم تو رشت چادر زدیم صبح هم از اونجا راهی شدیم و نزدیکای صبح بود که رسیدیم لیلان اونجا هم که با دیدن پسر عمه هات حسابی بازی کردی ، همش میرفتی تو بالکن و هی میگفتی آقا آقا دوباره آقا آقا ...دیدن کامیون که خاک میاورد برات خیلی جالب بود و همش داری راجع به اون صحبت میکنی البته ناگفته نماند که دریا هم حسابی بهت مزه داد انقدر که نمیخواستی بیای بیرون ، بازی حسین تو دریا ،جاده پر از مه اسالم،بارون ، پرنده هایی که میومدن و غذا میبردن ، و منظره انتهایی این جاده زیبا واقعاً عالی بود .امیدوارم که وقتی بزرگ میشی و این مطالب رو میخونی و عکساشو میبینی تو هم مثل ما به وجد بیای.
جمله همیشگی اینکه من وبابایی خیلی خیلی دوست داریم.(یادت نرههههههههههه)
اینم چهار شیطونک لیلانی از راست به چپ محمد یاسین ...محمد مهدی...حسین ...امیر علی