امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

امیرعلی

مهر ماه امیرعلی

1392/7/16 1:30
388 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم چند روزی هست که فصل مهر ماه شروع شده فصل زیبا وپر تکا پو فصلی که همه بچه ها به مدرسه میرن وچیزای خوب خوب یاد میگیرن واما شما هم از این قافله عقب نموندین می پرسی چرا؟؟؟؟

آخه چند وقت پیش از خانه کتابدار که قبلاً اسمتو رزرو کرده بودیم تماس گرفتن وگفتن که کلاس بچه های های 1 تا 2 ساله شروع میشه وقتی واسه ثبت نامت رفتم یه برگه دادن که توش وسایل مورد نیاز هر کودک نوشته شده بود تا چشمم به اون برگه افتاد انگار یه لحظه تو دلم قند آب شد راس راسی پسرکم بزرگ شده توش نوشته بودن دفتر نقاشی وخط کش ومداد رنگی و... باورم نمی شد که به این زودی بزرگ شدی یه نگاهی بهت کردمو یه آهی کشیدم گفتم خدایا شکرت

تا رسیدم خونه فوری به بابایی زنگ زدم وگفتم که میخوام برم واسه امیرعلی لوازم الاتحریر بخرم بنده خدا کلی شکه شد اون مثل من باورش نمیشد شب با هم دیگه به دفتر ومداد رنگیات نگاه کردیم وکلی خندیدیم

روز یکشنبه جلسه اول کلاستون برگزار شد خاله مینا اسم مربیتون بود یه خانم خوشرو وخوشبرخورد تا رسید شروع کرد به شعر خوندن از اونجایی هم که شما عاشق شعر ودست زدنی تند تند دس دسی کردی وای که همه چقدر خوششون اومده بود شعری که میخوند این بود

سلام به خودم ........سلام به تو ............سلام به همه..............سلام سلام

Hello to me…………….hello to you……….….hello to evre body…………...hello  hello

بعد همگی دور میز نشستین وشروع کردین به دیدن کتابا فدات بشم که با دیدن اون همه کتاب حسابی به وجد اومده بودی وبرا  خودت از شادی سر سری میکردی ودس  میزدی

 بعدش شعر قطار رو خوندین وبا هم دیگه پایین رفتن از پله ها رو یاد گرفتین البته شما که همش بغل من بودی چون که هنوز نمیتونی به خوبی راه بری تو مسیر رفتن به اسباب بازی خانه این شعر رو میخوندین

یه دستمون به نرده یه دستمون پیاده................یه دستمون به نرده یه دستمون پیاده

کلاس شما 8 نفرست وشما کوچکترین عضو کلاس هستی

                    

بازی بعدی توپ بازی بود الهی من فدات بشم که تا خاله مینا گفت که بشینین تا بهتون توپ بدم فوری نشستی ودستا تو کجکی رو هم گذاشتی وبالا آوردی که خاله بهت توپ بده( بخورمتتتتتتتتتتتتتت)

بعد با هم این شعر رو میخوندین          من غل بدم تو غل بده      یک    دو   سه   چهار

بعد بازهم با هم دیگه جمع شدیم وکتاب خوندیم کلاستون یه ساعته بود وسر ساعت 11.5 تموم شد بعد با هم رفتیم وعضو کتابخونه شدیم تا از به بعد برات کتاب امانت بگیریک وبیاریم خونه وبخونیم هورااااااااااااا

راستی یادم رفت بگم که پسر عمه حسین هم تو خانه کتاب دار عضو و اون هم به کلاس بچه های 4 تا 6 سال میره وتازگی ها خیلی خیلی خوب کتاب میخونه ویه داستان رو از اول تا آخر میخونه آفرین به پسر عمه حسین وامیرعلی گل وهمه بچه هایی که کتاب میخونن

راستی تا یادم نرفته این هم بگم که این روزا خیلی دوست داری که چند تا قدم برداری واز طرف مامان بری به سمت بابایی وبلعکس این کار رو انقدر با اشتیاق انجام میدی که کلی حول میشی از بس که عجله میکنی واز اینکه خودت میتونی وایسی وچند تا قدم بر میداری کلی ذوق میکنی

فدات شم

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان آوا
16 مهر 92 18:21
الهی قربونت بشم ایشاالله دانشگاه بری امیر علی جووووووووووووووووووووون بووووووووووووووووووووووووس


خیلی ممنون خاله جون جونی
مامان و بابای حسین"ماه تمام من"
17 مهر 92 12:01
سلام پست قشنگی بود دستتون درد نکنه فرا رسیدن ماه مهر و مهربانی فصل ریزش برگ های غم و اندوه و در ضمن روز کودک بر شما مبارک باد . بالاخره ما آپ شدیم و و منتظر حضور قشنگتونیم
مامان آوا
17 مهر 92 16:44
روز کودک مبارک امیر علی جووووووووووووووووووون
مامان آرمان
17 مهر 92 18:24
وای خدای من....عجب مامانی داری امیرعلی جون. کیف کردم آفرین مامانش خاله قربونت بره سر کلاسی کوچولو موچولو
سمیه
19 مهر 92 10:45
امیر علی جونم خیلی ماه شدی...

عزیزم پسرکوچولوی شیرین که از نوزادی میومد دانشگاه الان باید بره کلاس.....

ان شاالله همیشه شاد و سلامت و خندون باشی قشنگم

مامانش حرف نداری . یه دونه ای به خدا ... همیشه موفق باشی عزیزم.دلم براتون تنگ شده.... ♥♥




سلام وای که چقد دلم برات تنگ شده بود چیکار میکنی دختر خوبی؟ مرسی از لطفت. از اینکه بهمون سر میزنی ممنونم. امیدوارم همیشه شادو سالم وموفق باشی


نویسنده: خاله منیره
28 مهر 92 15:42
الهی قربونت برم انشاا.. هزار ساله بشی هزاران مهرماه ببینی منیام


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد