امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

امیرعلی

اندر احوالات این روزها

1393/5/23 15:55
536 بازدید
اشتراک گذاری

اندر احوالات این روزها........

از آخرین پست وبلاگت که مسافرت شمال بود یه دو ماهی میگذره و من میخوام تو این پست راجع به وقایع این دو ماه صحبت کنم.

بعد از برگشت از شمال خودمونو آماده کردیم برای ماه پر برکت رمضان تو این ماه ما خیلی از روزها رو واسه نماز ظهر می رفتیم مسجد و شما خیلی با علاقه  و آروم مثل یه دسته گل کنار مامان مینشستی تا مامانی نمازش تموم بشه بعضی از موقعها هم خودت هماهنگ با جماعت رکوع می رفتی و سجده می کردی و زیر لب یه چیزایی رو تکرار می کردی خیلی از خانم ها از دیدن ادب و صبوری تو خوششون می اومد و بهت شکلات می دادن و تو اون ها رو می دادی به من و کمی خوشت می اومد یک روز وقتی نماز تموم شده بود و داشتیم می رفتیم خونه یه خانم مسن اومد کنارت و دست کرد تو کیفش و یه شکلات در آورد و گفت این هم جایزه این آقا پسر،نمیدونی تو اون لحظه چشمات چه برقی می زدن انقدر از شنیدن این جمله خوشت اومد که نگو، عصر موقع برگشت بابایی از سر کار اولین جمله ای که گفتی این بود بابا   بسجد   نّه نّه   جازه

تو شبهای قدر هم تا دلت بخواد به آرزوت رسیدی و با پسر عمه حسین حسابی گرم بازی شدی یادمه شب بیست ویکم اونقدر از خودت ادا واصول در آوردی که حواس ما رو پرت کردی انگار قرص شادی خورده بودی.......

سحر های ماه مبارک من وبابایی آروم و آهسته کارامون رو انجام می دادیم تا تو بد خواب نشی ولی یه سه شبی رو با ما همراه شدی اتفاق مهمتر این ماه این بود که دیگه عادت کردی از شیشه شیر،شیر بخوری البته بر خلاف انتظار من خیلی خوب از این موضوع استقبال کردی و به غیر از 3 یا 4 شب اون هم در حد 2 ،3 دقیقه بیداری و آب خواستن مثل یه گل پسر سرتو رو بالش میزاری و می خوابی.

آخر ماه برای تعطیلات عید فطر رفتیم آذربایجان  و 6.5 ساعت تمام تو ترافیک موندیم ولی شما حسابی سرگرم بازی بودی  تو لیلان رفتن به گلخونه تو حیاط نه نه و چیدن خیار ،میوه محبوبت..دیدن جوجه ها..گوسفندا...مرغ و خروس وآب و دونه دادن به اون ها برات جالب بود،یه چیز جالب تر هم دیدن مگس بود چون تا حالا مگس ندیده بودی اولش ترسیدی بعد برات عادی شد

دیدن اقوام...هم نشینی با آقا و آنا و نه نه      از خوشگذرونی های لیلان بود

تو عجب شیر یا به قول خودت عجی شی هم بازی شدن با پسر خاله رضا ..رفتن با آجان به باغ اونهم با فرغون...خوردن شیرموز ....هم بازی شدن با ندا و خاله لیلا ...چایی های آبا...آب بازی ..گِل بازی...آب دادن به گُل های تو حیاط حسابی بهت چسبید البته بازی کردن با ابوالفضل پسر مستاجر آبا و رفتن با اون به کوچه و بازی کردن با ماشین های مختلف از جمله ماشین آتش نشان انقدر بهت مزه داده که الان که برگشتیم بازم دلت هوای اونجا رو میکنه ، سوار شدن به قطار و دیدن بابایی بعد از 7،8 روز شیرینی پایان این سفر 12 روزه بود   .

مابقی روزهامون هم اینطور میگذره (عادت کردی خودت به تنهایی بخوابی و یا روی پای مامان و خودت لالایی ترکی زیر لب تکرار میکنی).غذا خوردنت عالی شده...شیطنت ها زیاد و ناز و عشوه کردنت فت و فراون تا دلت بخواد زبون می ریزی و خودت رو بیشتر وبیشتر تو دل مامان وبابا جا میکنی ...بازم مثل همیشه به آهنگ گوش میدی ، هر روز کتاب میخونی ، با بابایی بدو بدو میکنی رو شونهاش میشینی و دور اتاق رو بدو بدو میکنی ...با اسباب بازی هات عالی بازی میکنی و عاشق ماشین بازی هستی تو خیابون با دیدن انواع ماشین ها اسمشونو می بری و به وجد میای ، همه کارمون صبح تا شب حرف و حدیث راجع به ماشین هستش ...هفته ای دو بار صبح تا عصر میری مهد کودک  و روزهای یکشنبه هم میری خانه کتابدار

وزنت 12.5 کیلو و قدت86 سانتی متره تقریباً همه دندونات رو در آوردی و موهای سرت رو به رشدن ...اعداد رو از 1 تا 10 میشمری و خیلی علاقه به صحبت کردن و توضیح دادن داری ...فقط یه گام دیگه تا آقا پسر شدنت مونده اون هم  خداحافظی با پوشکه ایشاءلله از هفته بعد می ریم سراغش تا به امید خدا از این مرحله هم بگذریم

قربون متانت، صبوری، آرامش و شیرین زبونیت برم عزیزم                

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

حسین "ماه تمام من"
25 مرداد 93 0:34
امیر جون دندونات مبارک امیر مهربونه دوستت دارم خیلی زیاد
مامان امیر علی
پاسخ
منم دوست دارم حانی جوننننننننننم
مامان و بابای حسین "ماه تمام من"
25 مرداد 93 0:39
امیرعلی جون دیگه ماشاللا آقا پسر شدی امروز هم که تو پارک چیتگر حسابی بدو بدو کردین با حسین و خوش گذروندین. ایشاللا تا تولدت یه گل پسر نمونه بشی .
مامان امیر علی
پاسخ
ممنون
فاطمه & فائزه
5 شهریور 93 16:02
سلام نازی خدا حفظش کنه به وبلاگ داداشی ما امین جون سربزنید اگر با تبادل لینک موافقید بگید نظر فراموش نشه لطفا سلام حتماً، ممنون از حضورتون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد