امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

امیرعلی

ماجرای قول دادن

1393/3/5 9:33
720 بازدید
اشتراک گذاری

الهی فدات شم بعد از یه مدت طولانی که مریض شده بودی و حسابی سرما خورده بودی  بالاخره حالت بهتر شد وشروع کردی به خوردن یه روز اومدی وایستادی جلوی در یخچال وگفتی ماما هم بده بعدش هم دو تا انگشت اشاره وشصتتو خم کردی وگذاشتی دو دهنت ونشون میدادی که با اسرار غذا می خوای ، تا در یخچال رو باز کردم چشمت افتاد به شیر و هی گفتی سیر هیر ...هیر نمی دونی که چه ذوقی کردم زود آمادش کردم و دادم که بخوری تو این حین تلفن زنگ زد و من مشغول صحبت کردن شدم یه دو باری نگات کردم همچنان داشتی با علاقه میخوردی بعد از چند دقیقه که صحبت کردنم تموم شد برگشتم دیدم تمام شیر عسلی تو پاکت رو با فشار دو تا دستات ریختی روی فرش وای وای ...مشغول شصت وشو شدم واصلاً بهت محل نزاشتم بعد از اینکه کارم تموم شد اومدی وبغلم کردی وگفتی مامان باشه باشه (یعنی اینکه دیگه این کارو نمیکنی )منم بغلت کردم وخواستم قول دادن رو بهت یاد بدم باهات دست دادم وگفتم مامان قول بده تو هم دست میدادی ومیگفتی قول قول انقدر خوشحال شدم که نگو نپرس بعد دیدم هی داری با انگشت پنجره رو نشون میدی ومیگی قول قول تازه فهمیدم که داری گل های پشت پنجره رو میگی وهی با انگشت پنجره رو نشون میدی ومیگی گل گل مامان گل ....منم همینطوری خشکم زد خواستم چیزی بگم ولی چی میتونستم بگم زدم زیر خنده و اینطوری بود که یه ماجرا رخ داد

پسندها (2)

نظرات (2)

حسین"ماه تمام من"
5 خرداد 93 10:32
سلام امیر علی جون دمت گرم بابا تو ماشالا خیلی زود راه افتادی پسر دایی جون . راستی منم قول دادن رو یاد گرفتم اما هنوزم فکر میکنم قول دادن همون دست دادنه (چون به ترکی دست می شه گل) .
مامان و بابای حسین"ماه تمام من"
5 خرداد 93 10:37
طیب طیب الله امیرعلی بارک الله آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآفرین مرد کوچولو از قدیم گفتن قول مردان جان دارد .
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد