امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

امیرعلی

گردش شماره 2: شهربازی حرکتی

سلام قشنگترینم یکی دیگه از گردشهای تابستان 95 رفتن به شهربازی حرکتی واقع در مجتمع کودک شاپرک بود این شهربازی اولین شهربازی در سطح کشور است که از ابزار الکترونیکی یا کامپیوتری برای بازی کودکان استفاده نمی‌کند و در این مکان تفریحی، کودکان می‌توانند تمامی فرصت خود را به فعالیت و آموزش بپردازند همچنین در این شهربازی، استعدادها و علاقمندیهای کودکان نیز با آموزش‌های لازم و در قالب تفریحات و سرگرمی شناسایی می‌شود و کودکان رشد تربیتی مناسبی را از طریق اوقات فراغت خواهند داشت.                   ...
1 مهر 1395

گردش شماره 1: ژوراسیک پارک تهران

سلام بهترینم تابستان امسال یکی از بهترین تابستانها بود به یمن آشنایی با کانال گردشگران مکتشف و برنامه های خانه کتابدار ما به گردشهای مختلفی رفتیم و خاطرات خوب و به یاد ماندی در دل دفتر تابستان 95 ثبت کردیم یکی از این گردشها رفتن به ژوراسیک پارک بود. ژوراسیک پارک تهران" یک بوستان تفریحی – آموزشی است که در سعادت آباد تهران واقع شده است. این پارک با انواع مجسمه دایناسورها در ابعاد واقعی، نخستین پارک موضوعی تهران به شمار می‌رود. این پارک با انواع مجسمه دایناسورها در ابعاد واقعی، نخستین پارک موضوعی تهران به شمار می‌رود. مجسمه‌های متحرک دایناسورها همراه با صدا و جلوه‌های ویژه در این پارک وجود دار...
1 مهر 1395

تولد 4 سالگی گل پسر

            سلام سلامی به خنکی نسیم بهاری به گرمی آفتاب تابستان به زیبایی پاییز و به سفیدی و پاکی زمستان  پسرم روزها از پی یکدیگر گذشتن شبها و روزها  سپری شدند ماهها و فصلها گذشتن تا اینکه یکسال  دیگرسپری شد و شما یکسال بزرگتر شدی بعد از کلی انتظار و شمردن ماهها و روزها بالاخره شهریور فرا رسید و بهترین پسر دنیا را 4 ساله کرد   عزیزترینم این چند روز به دنبال بهترین  کلامات می گشتم تا کنار هم بچینمشون و زیبا ترین متن ها رو برای پست تولدت بزارم ولی هر چی گشتم دیدم بهترین کلامات و متن ها همونهایی هست که ساده و صمیمی از اعماق قلبم شروع میشه و تو تک تک سلولهای...
1 مهر 1395

حال و احوال ما در شش ماهه دوم سال 94

سلام عزیزترینم ببخش مامان رو که اینقدر دیر مطلب میزاره، راستشو بخوای با بزرگتر شدن شما و تغییر اوضاع کاری مامان وافعا وقت نمیکنم و از این بابت معذرت میخوام بعد از برگشت از شمال و لیلان و اومدن پاییز اتفاقات مختلفی افتاد که خود این اتفاقات هم مزید بر علت شد تا مامان کم کاری کنه توی نوشتن خاطرات گل پسری اتفاقاتی از قبیل اومدن آبا به تهران به قصد رفتن به مشهد....رفتن ما به بانه و خرید تلوزیون و سرویس تخت و کمد شما.....تمیزکاری حسابی خونه و شستن فرشا و موکت و...تغییر مهد شما....رفتن عمو محمد به کربلا...مریضی آبا و تدارکات رهن کردن خونه تو تهران...  عمل عمو حسن و....اومدن عزیز و کلی اتفاقات دیگه که باید خدا رو شکر کرد که همه چی به خیر ...
9 بهمن 1394

روز جهانی کودک

سلام عزیزم خدا رو شکر سومین سالگرد تولدت هم به خوبی و خوشی گذشت و برگ جدیدی از دفتر خاطراتت آغاز شد خاطرات سال چهارم که امیدوارم پر باشه از بهترین پستها و عکس ها و خاطرات زیبا امید دارم وقتی بزرگ میشی و این خاطرات رو مرور میکنی گل خنده رو لبات باشه و انرژی بگیری عزیزم سهم من و بابا  فقط نوشتن و ثبت و ضبط این مطالب و شیرین کارایا و... هستش این خودتی که مهمی و همه و همه توانایی ها و مهارت های خودته الحق و النصاف که بی نظرترینی چه از نظر ادب و چه از نظر مهارت و غیره بعد از تولد سه سالگیت اتفاقات خوبی برامون افتاد اول اینکه مامان دفاع از پایان نامشو انجام داد و با نمره عالی دفاع کرد دوم اینکه مرحله دیگه ای از کلاس های خاله می...
22 آبان 1394

تولد سه سالگی

        روز 14 شهریور 1394 مصادف بود با سومین سالگرد تولد بهترین پسر دنیا.... الهی فدات شم که از چندین ماه قبل انتظار چنین روزی رو میکشیدی ...امسال مثل سالهای قبل جشن مفصل نگرفتیم و جشن امسالمون خودمونی بود...اون روز از مهد تا خونه حسابی بازی کردیم مامان خودشو زده بود به کوچه علی چپ و اصلاً نگاه و گفته های مردم براش مهم نبود چون اون روز مختص تو بود و هر کاری که از مامانی میخواستی برات انجام می داد...مسیر برگشت از مهد تا خونه رو ماشین بازی کردیم...بدو بدو بازی و... بعد رفتیم و یه کیک به انتخاب خودت خریدیم بعدش هم اومدیم خونه و هزارتا عکس انداختیم و بعد از اومدن بابایی راهی شهربازی شدیم...
22 آبان 1394

خاطرات شمال 94

روز  پنج شنبه  5 شهریور راهی سفر شمال شدیم این بار سفرمان  کمی متفاوت بود چونکه خانواده خاله لیلا اینا هم قرار بود به ما بپیوندن....مثل سفر های قبلی چند روز قبل از حرکت لیست وسایل را نوشتیم و خریدها و آوردنی های هر خانوداه ای مشخص شد...صبحانه رو در مسیر خوردیم و از منجیل و رودبار گذشتیم و به لاهیجان رسیدیم علارغم تلاش بسیارم بازم نتوانستم ترتیب خرید زیتون از رودبار و کلوچه از کارخانه لاهیجان رو بدهم... نهار رو در شیطان کوه لاهیجان خوردیم دست عمه درد نکنه بعد از کمی گشت و گذار لاهیجان رو به قصد جواهر ده رامسر ترک کردیم در راه از کنار پارک لنگرود در حال گذر بودیم که منظره بسیار زیبای گل مرداب را دیدم واقعا چقدر زیبا بود... ...
21 آبان 1394

تولد سه سالگی

سلام بهترینم...عشقم...نفسم سومین سالگرد زمینی شدنت هزاران هزار مبارک دیروز یه جشن ساده و صمیمی سه نفره گرفتیم و حسابی خوشگذروندیم مامان رو ببخش به خاطر وقت کم الان نمیتونم وبلاگت رو به روز کنم ولی قول میدم به زودی زود از تمام شیرین کاریات ، مسافرت شمال ، جشن تولدت  پست های قشنگی بزارم دوستت داریم بی اندازه ...
15 شهريور 1394

اردیبهشت تا تیر 94

سلام بهترینم امروز دقیقا 12 تیر ماه 94 ساعت 2.40 بامداد هستش شما تو خواب نازی و بابایی مشغول آماده کردن سحری آخه ماه رمضانه ،شما دقیقا 2 سال و 10 ماه رو تموم کردی و به امید خدا دو ماهه دیگه سه سالت تموم میشه یا به قول خودت تدوم میشه قربونت برم که انقدر شیرین زبون شدی صبح تا شب همش صحبت میکنی و همش میگی چرا چرا عاشق بازی اونهم از نوع مامان و بابایی همش میایی میگی من مثلا محمد طاهام و شما خاله مریمی و بابا هم عمو حسن باشه مامان بعد هم سرتو خم میکنی به نشانه تایید من....یا اینکه میگی من هستیم  بابا هم داداشه و خودت هم دایی اکبر باشه ....خلاصه کار ما شده بازی باشما هرچی بیشتر بازی میکنم بازم اکتفا نمیکنه مدام میگی مامان و بابا یکی بیاد با م...
12 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد